بررسی فیلم لیگ عدالت Justice League
کارگردان فیلم لیگ عدالت : Zack Snyder
نویسندگان فیلم لیگ عدالت : Chris Terrio, Joss Whedon
بازیگران فیلم لیگ عدالت : Ben Affleck, Gal Gadot, Jason Momoa
خلاصه داستان فیلم لیگ عدالت : پس از فداکاری «سوپرمن» برای نجات جان بشریت، «بروس وین» از این کار او الهام می گیرد و با «زن شگفت انگیز» گروهی را به نام «لیگ عدالت» تشکیل می دهند تا در برابر خطر جدیدی که «استیفن ولف» و نیروهایش ایجاد کرده اند، مقابله کنند. «آکوامن»، «سایبورگ» و «فلش» نیز از دیگر اعضای این گروه هستند و …
نکتهای خطاب به اسپویلرها: در اکثر مواقع سعی کردم که از آن خودداری کنم اما نکتهای وجود دارد که من به طور آشکار آن را مرجع قرار خواهم داد. برای اکثر مردم، به خصوص آنان که از جزئیات پشت صحنه این فیلم خبر دارند، این مساله غافلگیرکننده نخواهد بود. اگرچه این مساله ای مهم درباره داستان فیلم است و آنان که دوست دارند تا بدون پیشداوری فیلم را ببینند شاید خوششان نیاید از آن اطلاع پیدا کنند. خواندن سه پاراگراف اول برای همه مانعی ندارد. برای آنان که هیچ سرنخی از آنچه من به آن اشاره میکنم ندارند، بهتر است که قبل از خواندن ادامه نقد فیلم را اول ببینند و سپس به سراغ ادامه نقد برگردند.
زمانی که «مارول» نقشه راه خود را برای جهان سینماییاش ترسیم کرد آنها گاهی به خاطر برنامهریزی و نقشه ریختنهای بیش از اندازهاشان مورد نقد قرار میگرفتند. تقریبا هر قهرمان اصلی -«آیرون من»، «هالک»، «کاپیتان آمریکا»، «ثور»- فیلم مخصوص به خود را داشت. بیشتر شخصیتهای مکمل هم (ازجمله شرورهای فیلم) مدت زمان قابل توجهی را در یک یا بیشتر 5 فیلم اول حضور داشتند. تنها زمانی تمام این کارها نتیجه داد که همه شخصیتها باهم در قالب فیلم «انتقام جویان» ظاهر شدند. فرمول جواب داد. «انتقام جویان» همچون پاپکورن سعادت و بهشت ابرقهرمانان بود.
«دی سی» دیرتر به این مهمانی گام گذاشت. سوار بر موفقیتهای انتقادی و محبوبیت «سهگانه بتمن» «کریستوفر نولان» و سوزان از نمایش ناامید کننده «بازگشت سوپرمن» «برایان سینگر»، آنها دودل بودن و ساخت سری «بتمن»های بعد از «شوالیه تاریکی» را به تاخیر انداختند تا زمانی که شمار فیلمهای «دنیای سینمایی مارول» به بیش از نصف دوجین رسید و بر تعداد آن افزوده میشد. این آغاز دیرهنگام منجر به یک رویکرد عجولانه و غیر یکدست شد. «لیگ عدالت» با سه شخصیت اصلی که قبلا معرفی نشده است، وارد میشود. در نتیجهاین فیلم نیاز به پس زمینه سنگینی (در حقیقت بیش از حد لازم) برای شناساندن این شخصیتها دارد تا بتواند داستانش را روایت کند. 70 درصد فیلم برای داستانهای آینده برنامهریزی شده است. مابقی فیلم هم نزاعی است بیش از حد طولانی مابین قهرمانان ما و شاید بدترین شروری که تا کنون در یک فیلم کمیک بوکی دیده شده است.
فیلمهای «مارول» با وجود تمام نقصهایشان تقریبا همیشه سرگرم کننده هستند. بله، اکشن و برنامهریزیها، نقشه راه آشنایی را طی میکنند اما معمولا در اجرای فیلمنامه و انرژی موجود در فیلم بذلهگویی خاصی وجود دارد. چرا بسیاری از فیلمهای این روزهای «دی سی» (به جز «واندروومن») به نظر میرسد که درست از کار درنمیآیند؟ چرا تصاویر بسیار تاریک و چرکآلود هستند؟ این را قبلا گفتهام: «کریستوفر نولان» میداند که چگونه میشود تاریکی را برای فیلمها، طبیعی و ضروری ساخت. همچون یک بخش اساسی از DNA آنها. نه به مانند فیلمهای «دنیای سینمایی دی سی». تنها فیلمی که این مساله در آن موفق بود «واندر وومن» بود. در «واندر وومن» این کار در مقیاسی بزرگتر انجام گرفت چراکه «پتی جنکیز» کارگردان فیلم زیبایی شناسی متفاوتی را در فیلم به کار برده بود. اگرچه «زک اسنایدر» در اواخر فیلمبرداری با «جاس ویدون» «انتقامجویان» جایگزین شد (به خاطر مسائل شخصی)، «لیگ عدالت» لحن تنهایی بسیار شبیه به «مرد آهنین» و «بتمن علیه سوپرمن» دارد. بله، درست است که چند صحنه کمدی در فیلم وجود دارد اما گردابی عظیم مابین وقایع بسیار جدی «لیگ عدالت» و مضحکی فیلم «ثور: راگناروک» در آن وجود دارد.
دانای کل، «لیگ عدالت» مجبور به انجام کارهای بسیاری است. او باید «واندر وومن» (با بازی «گال گدوت») تازه و سرحال از فیلمش را با نقش تکراری «بتمن» (با بازی «بن افلک») بیامیزد. از آنجایی که «افلک» هنوز فیلم مستقل خود را ندارد ما هنوز فرق او را با نسخه «شوالیه تاریکی» نمیدانیم. تنها چیزی که میدانیم این است که لباس و نسبت به نسخه پیشینش زاغتر است و غار خفاشیاش از تکنولوژی بالاتری بهره میبرد. اگر «دی سی» وقت مناسبی برای بازسازی امضای این شخصیت میگذاشت شاید این امر بی تاثیر میبود. برای کمک به آن بخش، نقشهای مکمل دوباره به صحنه میآیند: «کوئین هیپولیتا» (با بازی «کانی نیلسون»)، «آلفرد» (با بازی «جرمی آیرونز»)، «کمیسر گوردون» (با بازی «جی کی سیمونز»). همچنین فیلم شخصیتهای «آکوامن» (با بازی «جیسون موموآ»)، «فلش» (با بازی «ازرا میلر») و «سایبورگ» (با بازی «ری فیشر») را با مینی داستانی از پیشینه آنها معرفی میکند. سپس نیاز به احیای «سوپرمن» (با بازی «هنری کاویل») وجود دارد، زیرا شخصیت اصلی پایهای از هر فیلم «دی سی» است، حتی اگر او در پایان فیلم «بتمن علیه سوپرمن» مرده باشد. «لویس لین» (با بازی «امی آدامز») و «مارتا کنت» (با بازی «دیان لین») هم نماینده بخش پشتیبانی «سوپرمن» هستند.
از آنجایی که همه اینها کافی نیست، «لیگ عدالت» مجبور به ارائه یک بدمن بزرگ که هدف درهم و برهمش چیزی در مایههای تبدلی شدن به خدای جدید و احتمالا آماده کردن زمینه برای بخش تاریکی، که به نظر میرسد در نهایت منجر به ورژن «تائوس» دنیای «دی سی» شود، میشود. این شرور، «استپنوولف» دارای داستان پس زمینه بسیار ضعیف است و هیچ شخصیتی در ورای این همه کشتن، تخریب و سوزاندنش وجود ندارد. او صرفا به عنوان کاتالیزور برای گرد هم آوردن اعضای «لیگ عدالت» است. از جنبههای دیگر نیز او بسیار ناکارآمد است.
اگرچه صحنه به میزان تقریبا یکسانی بین شخصیتها تقسیم شده است، «اسنایدر» تضمین میکند که هر یک از شخصیتهای «لیگ عدالت» فرصت کافی برای درخشش را در اختیار داشته باشد. در پی موفقیت «واندر وومن» شاید انتظار داشته باشید که در صحنه نهایی بیشتر «پرنسس دایانا» را ببینید اما از موفقیت عظیم آن فیلم در باکس آفیس زمانی سپری شده است تا او را به نقش محوری فیلم «لیگ عدالت» تبدیل کند. (اگرچه هنوز هم بیشترین حضور را از سایر قهرمانان به جز «بتمن» در صحنه دارد) خوشبختانه شیمی مناسبی میان بازیگران متعدد فیلم وجود دارد و دوستی موجود در اعضا «لیگ عدالت» از کار درآمده است. در میان اعضای مکمل، «امی آدامز» و «جرمی آیرونز» به خوبی مورد استفاده قرار گرفتهاند. بقیه اضافی هستند.
در طول «لیگ عدالت» مبارزات بسیار وجود دارد اما بیشتر آنها به ورطههایی که قبلا انجام شده است میافتند. به عنوان مثال: انفجارات، موج قدرتها، CGI بد، ابرقهرمانان تنها به این دلیل زمین میخورند که دوباره بلند شوند و غیره. اینها همه چیزهایی آشنا و نه چندان جذاب هستند. «اسپنوولف» یک بدمن بیرمق است که تواناییهایش از کلیشههای فانتزی کمیک بوکها گرفته شده است و سرنوشت آن سرانجام باعث کمی بیش از یک خمیازه میشود. در حالی که «لیگ عدالت» در ساختن تیم اصلی و ایجاد درست پویایی داخلی موفق است، اما در ساخت یک تبهکار به یاد ماندنی یا با ابهت موفق نمیشود.
مرحبا به «دنی الفمن» که برای ساخت موسیقی فیلم به اصل برگشته است و به شدت تمرکز خود را بر کار قبلیاش در نسخه 1980 «بتمن» گذاشته و البته از کار دیگر آهنگسازان در نسخههای اخیر (و نه چندان اخیر) چشم پوشی کرده است. من همچنین استفاده از آهنگ «همه میدانند» «لئونارد کوئن» به عنوان تم آغازین فیلم را نیز دوست داشتم. با این حال، این نشانه خوبی نیست که من مجبور به بازگشت به موسیقی به عنوان قابل توجه ترین جنبه شایستگی «لیگ عدالت» میشوم.
حالا که «برادران وارنر» این فیلم را در بستر سیستم خود ساختهاند شاید بتوانند چند قدم به عقب گذاشته و چند فیلم برای بسط شخصیتهای داستان و همچنین به طور کلی دنیای «دی سی» بسازند. در حال حاضر «لیگ عدالت 2» هیچ تیم و تاریخ انتشاری ندارد که احتمالا چیز خوبی است. دفعه بعد که این شخصیتها باهم همکاری میکنند، شاید بتوانند این کار را با پس زمینه قویتری انجام دهند، با یک حس واقعی از هدفمندی و داستانی بیش از یک آشفتگی درهم آمیخته. در یک دید کلی «لیگ عدالت» پتانسیل بیشتری از «انتقامجویان» دارد. حال رسیدن به این پتانسیل و واقعیت بخشیدن به آن بر عهده «دی سی» است. چیزی که آنها تاکنون در چهار مورد از پنج تلاش خود، ازجمله این، شکست خوردهاند.
بررسی فیلم لیگ عدالت Justice League
منبع: سایت نقد فارسی
مطالب مرتبط:
بهترین فیلم های 2017 تا به امروز
بهترین فیلم های سینمایی جهان + عکس
گیم آو ترونز ،پلی میان اسطوره و تاریخ
پرطرفدارترین سریال های حال حاضر جهان
سریال مردی در قلعه بلند ؛ پیچیده و پر از معما